جدول جو
جدول جو

معنی قلعه خوار - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه خوار
(قَ عَ خَ قُ)
قلعه و حصاری است در خوار نه سخت و هوایی معتدل دارد. (فارسنامۀ ابن البلخی چ کمبریج ص 157 و 123) (نزهه القلوب ص 133)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ لَ / لُو خوَرْ / خُرْ)
قلتبان و دیوث را گویند. (برهان). و رجوع به آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ خَ / خِ بَ)
نام قلعۀ معروفی است در خیبرکه به دست امیرالمؤمنین علی گشوده شد:
زورآزمای قلعۀ خیبر که بند او
در یکدگر شکست ببازوی لافتی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ خوا / خا جِ)
دهی است از دهستان کرجی بخش واران شهرستان فریدن، واقع در 41هزارگزی شمال باختر داران و 12هزارگزی باختر راه ازنا به اصفهان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی وهوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 313 تن، آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، حبوب، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم و قالی بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ دُ تَ)
دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری ورامین و سر راه نیمه شوسۀ جوادآباد. این ده درجلگه قرار گرفته و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 770 تن، آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندرقند وشغل اهالی زراعت است. تپه ای از آثار قدیم دارد. راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ خوا / خا جِ)
دهی است از بخش قلعۀ زراس شهرستان اهواز، واقع در13هزارگزی جنوب قلعه زراس و کنار راه مالرو چهل شبه به آب جهرود. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیری است. سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد و اهالی در تابستان به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ زَ)
دهی از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 86 هزارگزی خاور زرقان و 3 هزارگزی راه فرعی توابع ارسنجان به کربال. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 340 تن می باشد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ تُلْ بَ)
قلعۀ تاشقداله قلعه ای است بر کوهی که معدن آهن و جیوه است در افریقا. (نخبه الدهر دمشقی ص 236)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قلعه ای است عظیم و محکم در دامن کوه افتاده است. (از قلاع روم) (نزهه القلوب 3:99)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه دارنده. قلعه بان. دژبان:
قلعه داران خزینه ها بردند
قلعه را با کلید بسپردند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و کنار راه تابستانی شوشتر به بندقیر و کنار شمال خاوری شطالعرب. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 2500 تن است. آب آن از رود شطیط و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است راه در تابستان اتومبیل رو است. و ساکنین از طایفۀ عرب هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شَ کَ نِ)
دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 40هزارگزی جنوب شیروان و 7هزارگزی خاور مالرو عمومی امیران به دولت آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 630 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالدارای و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری دهدز، کنار راه مالرو راه ری به سروت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 84 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، صیفی، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلیهخوار
تصویر قلیهخوار
غلتبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلعه دار
تصویر قلعه دار
کلاتدار محافظ قلعه دژبان کوتوال. یا قلعه دار سپهر. آفتاب خورشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلتهخوار
تصویر قلتهخوار
غلتبان
فرهنگ لغت هوشیار